شجاعت آگاهی در تلاقی میان «ناخودآگاهی ترس» با «خودآگاهی از ترس» قرار دارد و به نوعی باحد وسط میان زبونی و بی باکی ارسطویی همگن می شود. به این معنا که فرد شجاعت آگاه نه این که به تعبیر مولری نسبت به دانشواژه شجاعت آگاهی داشته باشد که به تعبیر هراکلیتی و بازتعریف من از آن دچار «ناشناختگی جوهری» است. اما می توان به کمک مصادیق به ماهیت و واقعیتِ آن پی برد.