مقدمه ای بر هویت بخشی فرهنگی
مهدی مطهرنیا
آینده پژوه سیاسی و اجتماعی
باریخ نیوز- ما بارها و بارها و بارها از فرهنگ سخن می گوئیم. از آن می شنویم. انواع آن را باز می یابیم. بر آن می شویم تا فرهنگ خانواده، فرهنگ زندگی شهری و روستایی، فرهنگ آپارتمان نشینی، فرهنگ اروپایی، انقلاب فرهنگی، مهندسی فرهنگی!! انقلاب فرهنگی، تعامل و تبادل فرهنگی، و …. را بازیابیم.
من در تعریف خود از فرهنگ آورده ام :«فرهنگ بخش آدمی پرداخته حیات وی، اما جماعت پذیرفته آن است». او باور دارد به این معنا فرهنگ دارای ویژگی های مهم زیر است:
- یک : محصول تلاش ذهنی – فکری آدمی برای انسجام بخشیدن به زندگی در عرصه عینی – عملی بشری است.
- دو : خروجی عینی آن ناشی از پذیرش عمومی و جماعت های انسانی است. به بیانی دیگر اگرچه آدمی آن را پردازش می کند و به وجود می آورد ولی این مجموعه آدمیان و خرد جمعی است که آن را می پذیرد.
این تعریف از این جهت اهمیت دارد که فرهنگ را از باور جدا می سازد و آشکارا بر این امر صحه می گذارد که فرهنگ متکی بر پذیرش جماعت است. این در حالی است که باور متکی بر پذیرش فردی است. مخاطب باورها فرد است. مخاطب فرهنگ جمع و جماعت است.
از همین جهت و بر مبنای پذیرش عمومی فرهنگ است که عناصر فرهنگ دگرگون شونده هستند. فرهنگ هم عناصر ثابت دارد و هم متغیر مثلاً یکی از عناصر ثابت ایرانی ها خداجو بودن آنهاست که تقریباً در طول تاریخ همیشه بوده است ولی برخی از نمادها، هنجارها، الگوهای رفتاری ایرانیان؛ مصادیق فرهنگ مانند معماری پوشش تغذیه، سبک زندگی در طول تاریخ تغییر داشته است. بسیاری از موزه ها بازتابشگر ضربان قلب تغییرات فرهنگی در بسترهای زمانی حیات بشر بوده و هستند.
هویت بحشی فرهنگی در این مسیر معنا می پذیرد. از نظر لغوی، واژه هویت(identity) به دو معنای ظاهراً متناقض به کار میرود:
1ــ همسانی و یکنواختی مطلق؛
2ــ تمایز، که دربرگیرنده ثبات یا تداوم طی زمان است.
معنای اول دربرگیرنده همسانی بین خودیها و معنای دوم، تمایز میان خودیها و غیر خودیهاست. هویت در تماس با دیگران ساخته میشود؛ یعنی وقتی غیر خودی مطرح باشد، خودیها به همسانیها و شباهتها پی میبرند.
یکی از ویژگیهای دولت ملّی ساخت هویت، و حفظ و بازسازی آن در گذر زمان است که به وسیله گفتمانها و ایدئولوژیهای مسلط انجام میشود. پیش از فراگیر شدن فرایند جهانی شدن، معمولاً گفتمانهای رسمی کارویژه هویتسازی و هویتیابی خود را به آسانی انجام میدادند، اما جهانی شدن این وضع را به هم زده است.
بنابراین هویت داشتن در درجه اول به معنای خاص بودن، متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن و به جمع تعلق داشتن است. احساس متمایز بودن به وجود مرزهای پایدار و کموبیش نفوذناپذیر نیازمند است.
گاهی فرهنگ به معنی رشد و تربیت افراد و جامعه انسانی به کار میرود، اما به مرور معنای این مفهوم متحول شده است و در مورد هر آنچه به صورت اجتماعی کسب میشود به کار میرود و عبارت است از مجموعه دانش، باور، هنر، دین، اخلاق، حقوق و آداب و رسوم و هر استعدادی که انسان به مثابه عضوی از جامعه معیّن کسب میکند. فرهنگها طی زمان سیّالاند و با ترکیب و تفسیر در خلال روابط ساخته میشود. باوجودیکه فرهنگها در نتیجه تعامل افراد ساخته میشوند، این به معنای به آسانی ترکیب شدن آن نیست. بعضی از فرهنگها به آسانی در مقابل دیگر فرهنگها مستحیل میشوند و بعضی دیگر موضعی سرسختانه دارند. نگاه به سطور فوق و محتوای آن به خوبی نشان می دهد که فرهنگ هویتی اجماع ساز و باهم بودگی آفرین و در همان حال دارای وجوه متمایز سازنده است.
این معنا را باید دقیق تر در نظر بگیریم.