حسین کنعانی مقدم :دولت مردمی یعنی با مردم، بین مردم و برای مردم بودن

1

باریخ نیوز : با توجه به اينکه اخيرا يک سالگي دولت سيزدهم را پشت‌سر گذاشته‌ايم؛ عملکرد دولت در حوزه‌هاي مختلف مورد بررسي قرار مي‌گيرد و ارتباط مردمي دولت يکي از حوزه‌هايي است که به آن اشاره مي‌شود؛ ارزيابي شما از نوع ارتباط دولت و مردم چگونه است؟

محور مهمي که آقاي رئيسي در دولت سيزدهم مطرح کردند و مقام معظم رهبري نيز بر روي آن تاکيد داشتند بحث دولت مردمي بود. دولت مردمي يعني با مردم، بين مردم و براي مردم. حال اينکه آقاي رئيسي توانسته در بين مردم باشد شايد بخشي از آن شعار با سفرهاي استاني، حضور در بين مردم و همچنين وزراي دولت در استان‌ها محقق شده است. از طرفي با مردم بودن يعني اينکه منافع مردم را مورد توجه قرار دهند و بر اساس مطالبات مردم تصميم بگيرند و حرکت کنند که در اين حوزه بايد مردم قضاوت کنند که آيا اين مساله به نحو مطلوب اتفاق افتاده است يا خير و آيا دولت توانسته مطالبات مردم را پاسخ دهد؟ اين مطالبات در بخش‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مسائل مختلف مطرح است که به نظر مي‌رسد دولت در حوزه اقتصادي هنوز نتوانسته مطالبات مردم را پاسخگو باشد و ما عملا شاهد اين هستيم که مردم از نظر معيشتي و مسائل اقتصادي نسبت به دولت انتقاداتي دارند. نکته بعدي؛ براي مردم بودن است که مساله بسيار مهمي است که در عين حالي که مطالبات را پاسخ مي‌دهد فارغ از هرگونه محدوديت سياست‌هايي که ممکن است دولت در بحث سياست خارجي يا مسائل مختلفي که در کشور اتفاق مي‌افتد تمام توان کشور را براي تامين نيازهاي مردم مورد توجه قرار دهد. دولت اگر مي‌خواهد براي مردم باشد بايد بخشي از توان خود را صرف حل مشکلات مردم کند. اگر دولت براي مردم نباشد خب قطعا ممکن است در راستاي اهداف و منويات يک جريان و جناح خاص حرکت کند که قطعا نمي‌توان نام دولت مردمي بر آن اطلاق کرد. اين 3 مولفه‌اي که عرض کردم چارچوب شکل‌گيري دولت مردمي را تشکيل مي‌دهد. نکته مهم‌تر اين است که توقع ما فقط داشتن دولت خوب و حکمرانان خوب نيست. يعني وقتي حکمرانان نتوانند حکمراني خوبي انجام دهند قطعا ممکن است مردم نسبت به اين مساله عکس‌العمل منفي نشان دهند و بگويند درست که افراد خوب حاکم شدند اما آيا مديريت خوبي هم شکل گرفته است؟ لذا همه به دنبال حکمراني مطلوب هستند يعني هم حکمران خوبي باشد و هم خوب حکمراني کند. در اين زمينه به نظر مي‌رسد درست است که دولت کارگزاران خوبي را انتخاب کرده اما آيا نتيجه‌اش يک حکمراني خوب بوده است؟ من معتقدم که دولت بايد در اين مسير تلاش مضاعفي را انجام دهد. اين را نيز بايد بدانيم که ملاک براي عملکرد دولت‌ها شاخص‌ها هستند. يعني اگر شاخص‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را رصد کنيم و ميزان رأي قرار دهيم قاعدتا نمي‌توانيم صرفا با وعده دادن مردم را قانع کنيم. بلکه بايد بگوييم اين وعده‌اي که داده شده بر اساس اين شاخص محقق شده و در غير اين صورت به نظر مي‌رسد که هنوز در فضاي انتخاباتي بسر مي‌بريم.

بسياري معتقدند با توجه به عملکرد نه چندان مطلوب دولت در حوزه اقتصادي لزوم ايجاد تغييرات در دو حوزه برنامه‌ها و کارگزاران احساس مي‌شود؛ تحليل شما از اين مساله و تغييرات احتمالي چگونه است؟

بيش از يک سال است که دولت مستقر شده و فرصت کافي داشته تا اين تغييرات را در مديريت‌ها انجام دهد و اکنون مردم در مقام قضاوت قرار دارند که آيا اين رايي که به دولت سيزدهم دادند توانسته به اهدافي که مدنظرشان بوده دست پيدا کند. قاعده اين مساله نيز اين است که مردم بگويند برنامه‌اي که دولت داشته چه بوده و اکنون کجاي کار است و چند درصد از اين برنامه‌ها عملي شده است. لذا من معتقدم اولين تغيير اساسي بايد در برنامه‌ها باشد. يعني برنامه دولت با شاخصه‌هايي که مي‌توان اندازه‌گيري کرد سنجيده شود. يعني زماني که مي‌گوييم نرخ تورم بايد 8درصد باشد بايد گفته شود که چه برنامه‌اي براي تحقق اين امر داريم و بر اين اساس آن زمان ساختاري که مي‌تواند اين کار را انجام دهد و نيروي انساني که بايد براي اين کار وارد شود را مورد ارزيابي قرار دهيم و براي تحقق برنامه‌ها گام برداريم. در غير اين صورت اينکه ما مديران را تغيير دهيم و بدون اينکه مشخص شود برنامه پيش‌رو چيست؛ چه هدف‌گذاري‌هايي شده و چه زماني بايد به اين اهداف رسيد صرفا مديران تغيير کنند نتيجه‌اي حاصل نخواهد شد. در نتيجه نخست بايد تغييرات در برنامه‌ها صورت گيرد و پس از آن تغييرات در برخي مديريت‌ها و البته آن هم نه فقط مديران مياني؛ حتي کارشناساني که در زمينه‌هاي مختلف تاثيرگذارند.

يکي از شاخص‌هاي دولت مردمي پاسخگو بودن به مردم است؛ طي سيزده ماه گذشته چه ميزان مسئولان دولتي از رئيس‌جمهور تا وزرا و ساير مديران در حوزه‌هاي مختلف را به مردم پاسخگو ديده‌ايد؟

من معتقدم که پاسخگويي تنها به مصاحبه کردن، بيانيه دادن و تجمعات مردمي نيست. به نظر من دولت وقتي پاسخگو است که بر اساس وعده‌هايي که مي‌دهد و برنامه‌هايي که اعلام مي‌کند با دليل بگويد که با اين دليل به اين برنامه‌ها رسيده‌ايم و به دليل اين موانع نيز به اين برنامه‌ها دست پيدا نکرده‌ايم. از طرفي آگاهي دادن به مردم در ارتباط با شرايط موجود و آينده کشور خيلي مهم است. وقتي امام حسين(ع) به سمت کربلا حرکت مي‌کردند به خيلي‌ها مي‌گفتند انتهاي مسيري که مي‌رويم شهادت است و شرايط ما اين نيست که فردا به حکومت برسيم. اطرافيان به ايشان اعتراض کردند که چرا اينگونه سخن مي‌گوييد و مردم مي‌روند که ايشان در اينجا نکته‌اي بيان مي‌کنند که به نظرم همه کارگزاران نظام بايد اين جمله را بالاي سر خود بنويسند. جمله اين است که حکمرانان نبايد واقعيت را از مردم پنهان بدارند. مردم اکنون بايد تکليف خود را در ارتباط با سياست خارجي‌، بحث برجام، مسائل هسته‌اي تهديداتي که وجود دارد و حداقل آينده 10 ساله خود را بدانند. دولت بايد اين مسائل را به‌طور شفاف با مردم بيان کند و مديران خود را در اتاق شيشه‌اي قرار دهد و اطلاع‌رساني و آگاهي داشته باشد. من معتقدم در بحث برجام اطلاع‌رساني ضعيف بوده است. در ارتباط با مسائل اقتصادي و مشکلات اقتصادي که کشور با آن دست و پنجه نرم مي‌کند بايد شفاف‌سازي شود تا مردم بتوانند حداقل براي زندگي خود برنامه‌ريزي کنند.

با وجود تاکيدات مقامات عاليه کشور بر رسيدن به يک توافق خوب و حمايت از تيم مذاکره کننده اما برخي جريانات و رسانه‌هايشان با هرگونه توافقي مخالفند؛ از ديدگاه شما اين نوع رويکردها مبتني بر چه اهداف و مسائلي است ؟

همه جريانات از جمله اصولگرا، اصلاح‌طلب و معتدل بايد اين باور را داشته باشند که به قانون عمل کنند. معتقديم چيزي که مصوبه مجلس شوراي اسلامي مي‌شود و براي اجرا ابلاغ مي‌شود همه با هر ديدگاهي ملزم به رعايت آن هستند هر قدر که ديدگاه‌هاي متفاوتي نسبت به مساله داشته باشند. لذا از نظر من اصولگرايي يعني قانون‌گرايي و اصلاح‌طلبي هم يعني تن دادن به قانون. اگر برجام شرايط خود را طي کند و به مجلس برود و تصويب شود حتي نمايندگان مخالف با اين طرح پس از مصوب شدن آن ديگر نمي‌توانند اعتراض کنند. ما اکنون به وحدت و انسجام نياز داريم و تندروي و کندروي‌هايي که در جناح‌هاي سياسي و در تريبون‌هاي مختلف انجام مي‌شود اگر منافع ملي و امنيت ملي را به خطر بيندازد بايد با آن برخوردهاي لازم صورت گيرد.

نگرش‌هاي مختلفي نسبت به سفرهاي استاني وجود دارد و برخي معتقدند همين حضور در استان‌هاي مختلف در ميان مردم مي‌تواند به عنوان امري مطلوب تلقي شود اما عده‌اي ديگر مطرح مي‌کنند که سفرهاي استاني بايد بار کيفي داشته باشد از نظر شما کدام رويکرد به سفرهاي استاني مطلوب است رويکرد کمي يا کيفي؟

سفرهاي استاني قرار نيست ماراتن سياسي باشد. هر سفري 24 ساعت طول مي‌کشد با جلسات فشرده، ديدارهاي مردمي، بازديد از کارخانه‌ها و… که به نظر من مردم نمي‌توانند نتيجه آن را لمس کنند. حداقل نخبگان يک استان اين فرصت را کمتر پيدا مي‌کنند که مسائل خود را مطرح کنند. اينکه ما برويم در استاني بازديدي کنيم، حرف بزنيم و برگرديم به نظر من به جايي نمي‌رسد و صرفا همين ماراتني است که خيلي‌ها انجام مي‌دهند و بعضي مواقع نيز امدادي مي‌شود. يعني وقتي شخص مورد نظر خسته شد اين وظيفه را به عهده نفر بعدي مي‌گذارند تا او ادامه دهد. در حالي که مردم توقع دارند در اين سفرهايي که صورت گرفته وعده‌هاي داده شده محقق شود.

دولت از ابتدا وعده‌هايي داده که با گذشت يک سال هنوز تحقق پيدا نکرده است مثل ساخت يک ميليون مسکن در سال يا ايجاد يک ميليون شغل و… اساسا اين عدم تحقق وعده‌ها چه ميزان بر روي اعتماد عمومي تاثير مي‌گذارد و راهکار ترميم اعتماد را چه مي‌دانيد؟

دولت مردمي دولتي است که شعار و وعده نمي‌دهد بلکه برنامه ارائه و اجرا مي‌کند. در غير اين صورت هيچ فرقي با ساير دولت‌ها ندارد. توقع ما از حکمرانان اين است که در خصوص کارگزاران نهايت دقت را به خرج دهند. به اين معني که همه فشارهايي که وجود دارد را به جاي اينکه به مردم منتقل کنيم به کارگزاران منتقل کنيم تا بتوانند مشکلات را حـــل کنند. به نظــر من اينکه اگر دقت لازم در انتخاب کارگـــزاران و نظارت درست بر روي عملکرد آنها صــــورت گرفت مي‌تــــوان گفت که دولتي کـــارآمد روي کارآمده است.

منبع : آرمان ملی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *