یک تحلیلگر مسائل سیاسی در ارتباط با تحولات اخیر جامعه اظهار داشت: مسائلی که امروز با عناوینی چون جنبش، اعتراض، ناآرامی یا هر نامی دیگری مطرح هستند و حوزه زنان و جوانان و نسلهای مختلف را در برگرفته است، قابلیت این را دارند که سایر بخشها، طبقات و گروههای جامعه را نیز گرفتار کنند. اگر امروز موضوع از یک جنبش اجتماعی آغاز شده این روند میتواند وارد حوزه سیاست شود و به یک جنبش سیاسی بدل شود. یعنی جنبش میتواند شعارهای انقلابی دهد، حتی اگر در ظاهر موقعیت انقلابی وجود نداشته باشد. به این دلیل است که من این تشبیه را به کار بردم. در جای دیگری هم این را مطرح کردم که درمان سرطان تن با شیمی درمانی اگرچه بسیار دشوار است، روند اصلاح و درمان سرطان وطن نیز ممکن است با دشواریهایی همراه باشد.
هادی خانیکی گفت: معتقدم هر دوره شیمی درمانی، قدم دشواری است به سمت درمان. با همین شباهتسازی (که البته ممکن است کار علمی نباشد و یک کار تخیلی است، اما تخیل یک سرطانی درخور تامل است) فکر میکردم چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها نیز به سمت بهبودی ببرد، گشودن راهی به سمت گفتوگو است. یعنی گفتوگو درمانی را میتوان به معنای شیمی درمانی گرفت. سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش. واقف هم هستم، همانطور که با یک آمپول شیمی درمانی، هیچ سرطانی درمان نمیشود با یک چشمانداز خوش خیالانه از گفتوگو هم که یک جمعی دور هم بنشینند و به تعبیر هنرمند ترک تبار هلندی، «دعوت کنیم که همه توافق کنند که با من موافق باشند»، این گفتوگو نیست. میدانم، گفتوگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. میدانم که گفتوگو ایجاد شرایط برابر است، میدانم، گفتوگو بالا بردن توان ارتباطی است. میدانم که گفتوگو، پذیرش تفاوتها و تکثرهاست. اما در عین حال معتقدم که گفتوگو یک فرآیندی مانند فرآیند شیمی درمانی هم میتواند باشد که دورههای مختلف آن درمان را ممکنتر میکند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی بیان کزد: در هفتههای اخیر، در روزنامه اعتماد صاحبنظران مختلفی به زمینهها و ریشههای این جنبش اعتراضی اخیر پرداختهاند، با توجه به اینکه من دغدغههای سیاسی و فرهنگی و معرفتی هم دارم، اما حوزه تخصصیام ارتباطات است، موضوعات اعتراضی اخیر را از منظر دیگری نیز بررسی میکنم. یکی از محققان بزرگ ارتباطی دانیل برنر در ایران قبل از انقلاب در کنار 5کشور دیگر خاورمیانه تحقیقاتی را انجام داده است که آن تحقیقات منجر به ارایه تزی در خصوص نوگرایی و نوسازی شده است. در این تحقیقات 4مولفه برای تغییر برشمرده میشود؛ مولفه اول، «شهری شدن»، مولفه دوم، «بالا رفتن سطح سواد و آموزش»، مولفه سوم، «استفاده از رسانهها» و نهایتا «بالا رفتن سطح مشارکت» است.
وی افزود: همیشه بین نسلها تفاوت وجود داشته و دارد. اما چه وقتی مواجهه آن نسلها به صورت مخاطرهآمیزی در میآید؟ مگر نسل جوان انقلاب با نسل کهنسال دوران انقلاب تفاوت نسلی نداشتند، چطور در زمان انقلاب به هم رسیدند و هم را درک کردند، مگر در زمان اصلاحات این تفاوتهای نسلی میان جوانان و میانسالان وجود نداشت، چطور این هماهنگی ایجاد شد؟ به نظر میرسد، در سالهای اخیر در کشورمان، دچار یک نوع مواجهه مخاطرهآمیز نسلی شدهایم، چراکه این نسل جدیدی که از جامعه شبکهای تغذیه کرده، زندگیاش را در یک پارادایم جدید تعریف کرده است. این انگاره یا مدل ذهنی امروز عوض شده ولی نسل قدیم به خوبی این تغییر را نپذیرفته است. تغییرات فزاینده جامعه ایرانی و جامعه جهانی را نمیتوان با انگارههای قدیم شناخت.
خانیکی عنوان کرد: تنها یکی از راهها، موضوع گردش نخبگانی است، راههای دیگری هم وجود دارند. اما مهم موقعیتی است که این کار در آن آغاز میشود. آن موقعیت وقتی ایجاد میشود که اعتماد موجود باشد، سرمایه اجتماعی بالا باشد. طرفین برابر که یک طرف آن زنان و جوانان و نوجوانان باشند و در طرف دیگر آن نهادها، شخصیتهای سیاستگذار و مجری حضور داشته باشند.
وی تصریح کرد: خیلی از فرصتها از دست رفته است. اما من که همواره از اهالی گفتوگو و امید هستم، میگویم که فرصتهای از دست رفته به معنای از دست رفتن همه فرصتها نیست. باید فرصتها را ترمیم کرد. جنبشهای اجتماعی به خصوص جنبشهای اجتماعی شبکهای، مولفهها و زمینهها و حاملان و عاملان متفاوتی دارند. نمیتوان آنچه امروز در خیابان، دانشگاه، مدرسه و حتی پشت بام منازل شاهد آن هستیم را با تجربههای قبلی در سال57، دوران اصلاحات، سال 88 و حتی اعتراضات سالهای 96 و 98 مقایسه کنیم. جنبش اخیر با همه نمونههای قبلی بسیارمتفاوت است.
منبع: اعتماد