باریخ نیوز-
انتخابات و چرایی کاهش 60 درصدی مشارکت
یپام آشکار جامعه به حاکمیت
حمید شجاعی
سردبیر
انتخابات در جوامع متمدن و دوموکراتیک یکی از ارکان دموکراسی و حقی طبیعی برای هر جامعه در جهت تعیین سرنوشت خود در حوزه کلان به حساب میآید. حال این انتخابات در ساحتهای مختلفی میتواند بروز و ظهور داشته باشد مثل انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمان یا شوراها که هر کدام تابع لوازم و قواعد مربوط به خود است. اما آنچه که به امر انتخابات اعتبار میبخشد مردم یک جامعه هستند که با مشارکت یا عدم مشارکت خود در یک فرآیند انتخاباتی نشان میدهند که اساسا از شراط موجود رضایتمندی دارند یا اینکه به وضعیت حال خود معترضند و این اعتراض و نارضایتی را نیز با عدم مشارکت در انتخابات نشان میدهند. حال اینکه نظامهای سیاسی که انتخابات برگزار میکنند 2 نوع برخورد با مساله عدم مشارکت یا کاهش محسوس مشارکت مردم در انتخابات دارند. برخورد اول رویکردی است که صرفا خود انتخابات را امری واجب میشناسد و فارغ ار اینکه که درصد مشارکت کنندگان در انتخابات چقدر بوده صرفا برگزاری انتخابات را اصل میداند. در نتیجه آنهایی که تحت هر شرابطی در انتخابات مشارکت کردند را ارج مینهد و بالعکس معترضینی که به صندوق رای و انتخابات معتقدند؛ اما به جهت اعتراض به شرایط موجود حاضر به مشارکت در انتخابات نبودهاند را به حساب نمیآورد که این رویکرد در دراز مدت باعث ایجاد شکافهای عمیقتری میان جامعه و حاکمیت در جوامع مختلف میشود. اما رویکرد دیگر برخورد مسئولانه و اسیب شناسانه است. اینکه هر چند حکومتها بر انتخابات به عنوان یک اصل اساسی تاکید دارند اما اعتبار انتخابات خود را از مردم میگیرند. لذا زمانی که بخش عظیمی از مردم با به عبارتی قاطبه مردم در انتخاباتی مشارکت نکنند باید به دنبال چرایی این عدم مشارکت گشت. اینکه جامعه با چه مشکلات و مسائلی روبرو است یا نسبت به چه امور و مسائلی بی اعتماد؛ نا امید یا بدبین شده که نارضایتی خود را در یک حرکت مدنی با عدم مشارکت در انتخابات نشان داده است. لذا وقتی در جامعهای مردم وقعی به انتخابات نمینهند بدین معنی است که این مفهوم از قالب تهی شده و به عبارتی صندوق رای دیگر کار نمیکند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 که یا حضور و مشارکت حداقلی مردم همراه بود مجلسی با وعدههای شیرین و جذاب روی کارآمد که شرایط را به نفع مردم تغییر دهد. اما با گذشت سال پشت سال مشاهده شد که این مجلس نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه بعضا در مسیر حرکت دولت پیشین نیز موانعی ایجاد کرد یا در برخی مسائل با همین دولت نیز که با انواع ناکارآمدیها و عملکردهای ناموفق روبرو است به مشکل خورد. حال وقی انتخابات بعدی فرا میرسد و جامعه میبیند مجلسی که وعدههای پر طمطراق و دهان پرکن در جهت حل مشکلات کشور داده بود حتی به مرزهای وعدههای خود نرسیده و شرایط حتی بدتر از گذشته شده چه دلیلی وجود دارد وقتی هیچ روندی اصلاح نشده و به نفع مردم گامی برداشته نشده است مردم مشارکتی در انتخابات داشته باشند. آن هم انتخاباتی که با توجه به رد صلاحیتهای کسترده از همه جریانات و صرفا دست باز یک جریان خاص پیروز انتخابات از پیش مشخص است. لذا آنچه مسجل است اینکه انتخابات فی نفسه امر مطلوبی است و انتخاب یک حق طبیعی است؛ اما زمانی که شرایط برای مشارکت مطلوب فراهم نیست و رای دادن دردی دوا نمیکند جامعه نیز آنطور که صلاح میداند تصمیم گیری میکند در نتیجه می بینیم حتی با وجود نتایجی که از مبادی رسمی اعلام میشود که در کل کشور 41 درصد و در تهران 34 مشارکت داشتهاند بازهم قریب به 60 درصد در کل کشور و 70 درصد در تهران در انتخابات حاضر نشداند که این عدم مشارکت پیام خاصی برای حاکمیت دارد. هر چند که اگر آمار ارائه شده را نیز بخواهیم به واقعیت نزدیکتر کنیم و آراء سفید و باطله را از آن جدا کنیم و ملاک صرفا رای صحیح ماخوذه باشد میزان مشارکت در کشور و تهران بسیار پایینتر از اینها بوده است.