باریخ نیوز : عباس آخوندی در یادداشتی با عنوان «راهنمای سیاستورزی در روزگار مرگ سیاست» نوشت: سیاست مرده است. راههای گفتوگو با قدرت بسته است و معترضان برافروخته گوششان بدهکار هیچ سخن نرمی نیست. هر سیاستمداری که پا پیش بگذارد و بخواهد سخنی از سرِ تدبیر بگوید، از همه طرف بر او خواهند تاخت. ولی کارویژه سیاستمدار نقشآفرینی در چنین زمانی است. او چون ققنوس نخست باید بپذیرد که بسوزد تا از خاکسترش ققنوس دیگری برخیزد و او پنجرهای به سوی دانایی، رهایی، امید، صلح و کنش اجتماعی بگشاید.
من در این یادداشت میخواهم بگویم که سیاست نمرده است. منِ سیاستمدار دلمردهام، نه سیاست. و برای زندگی باید به گفتهی عطار چون ققنوس وقت مرگ خود را آشکارا بدانم . و اکنون میخواهم ببینم آیا به قول نیما یارای آن را دارم که خود را به روی هیبت آتش روزگار بیفکنم تا ققنوس سیاست از این آتش سربرآورد و از آزادی و زندگی دوباره بگوید. البته که در این راه باید از سیمرغ نیز یاری بجویم.
کمتر روزگاری برای سیاستمداران چنین تیره و تار بوده است. نه دل شادی در قدرت دارند و نه رویی در میان مردمان. از سویی، قدرت آنان را رمانده که خودی نیستند و از سوی دیگر، معترضان خشمگین بدبین به هرکه ربطی با سیاست رسمی دارد. از چشم آنان، سیاست دنیای نیرنگ و نامردی است. صحنه سیاست چنان زشت و پلشت و همراه با دروغ، ریا، خودخواهی، فساد، نابرابری و ظلم ترسیم شده که دیگر نه بازیگر و نه تماشاگری دارد.
مجلس و دولتی برخاسته از رای اقلیت تکیه بر اریکه قدرتِ رسمی زده و معترضان آنان را به چیزی نمیگیرند تا که دشنامی نثارشان کنند. صحنه ویران سیاست جای خود را به میدان تاخت خشم، نفرت و اعتراض داده است. مردمان تحقیر شده فرصتی برای فریاد یافتهاند. روزگار، روزگار فریاد است. هرچه فریاد بلندتر باشد، هلهله پاسخ گرمتر است. ولی، کار ویژه سیاست فریاد نیست. آرامش و تدبیر است. هنر سیاستورزی مدیریت تعارض، ایجاد سازگاری و خلق امید و صلح اجتماعی است و سیاستورزان و سیاستمداران ملی بازیگران چنین میدانی هستند. هنری که اگر هنروری هم به آن آراسته باشد فعلا خریداری ندارد. ولی آیا این وضعیت خود نتیجه غیبت سیاستمدار از صحنه سیاستورزی نیست؟ ما در وضعیتی هستیم که سیاستمداران ملی از سه حیث در حیرت و سردرگمی قرار دارند و همین موجب شده که از کنش سیاسی باز بمانند و موقعیت خود را در میان مردم از دست بدهند.
1- تشخیص مساله ایران. آب بسیار گلآلود است. حق و باطل به شدت درهمآمیخته است. در کنار شهروندانی که بحق معترضند، صداهایی شنیده میشود که دشمنی آنان با ایران و ایرانی از خورشید روشنتر است. به همین سیاق، کسانی که بر نگاهداشت وضع موجود اصرار میورزند، گویی رنج و درد مردم، ناکارآمدی سیستم و ناتوانی آن در راهگشایی مسیر توسعه، امنیت و رفاه ملی را نمیبینند. ولی، به گمان من مساله ایران بسیار روشن است و سیاستمداران باید از حیرت و هراس بیرون آیند. اینکه تصور کنیم که این سیستم بدون تحول ساختاری و پذیرش حق حاکمیت ملت امکان حل مساله ایران را دارد، خودفریبی و دیگرفریبی است. بنابراین، سیاستمدار بدون لکنت زبان باید در کنار مردم بایستد و تمام عذرها و بهانهها را کنار بگذارد.
2- مصلحت سنجی، بقا یا ویرانی. سیاستمداران از حیث ارزیابی مخاطره بقا و ویرانی ایران و یا حتی سود و زیان خودشان سردرگمند. و برای توجیه بیعملی خود به حدیث و آیه به میل خود و یا حکمت و ضربالمثل دست مییازند. «در فتنهها همچون شتر بچهای باش که نه پشتی برای سواری دادن و نه شیری برای دوشیدن دارد.» و یا به گفته حافظ: مصلحتدید من است که یاران همه کار/ بگذارند و خم طره یاری گیرند. حال آنکه شرایط نه تنها شرایط فتنه نیست که شرایط ظهور و بروز بدعتها است و بر دانشوران به فرموده مولا علی (ع) فرض است که دانش خود را آشکار سازند. از دوگانه حافظ نیز باید عبور کرد.
مساله روشن است. مصلحتسنجی به امر انتخاب مسیر و روش تعلق دارد. سیاستمدار باید آشکارا از براندازان، تجزیهطلبان، وابستگان خارجیان و از همپیمانان صدام در روزگار جنگ فاصله بگیرد و پرچمدار تحولخواهی و اعتراض خشونتپرهیز شود. آنان که تصور میکنند با دوری از خطر، از مخاطره جستهاند، اشتباه میکنند. غیبت از مردم و پناهگیری از خطر خود عین خطر است. این گونه سیاستمداران با بیاعتنایی مردم روبهرو میشوند و تمام سرمایهی اجتماعی خود را یکجا میبازند. و 3.نتیجهگرایی: اثربخشی یا بیهودگی.
بسیاری از سیاستمداران میگویند زمانیکه سخن ما توسط قدرت شنیده نمیشود، کنش ما بینتیجه است. این سخن راست که بسیاری از آنان در سالیان گذشته از سرِ خیرخواهی نکات مهمی را به قدرت گوشزد کردهاند و اغلب بینتیجه بوده است. از این رو، بسیاری از سیاستمداران میگویند ما هیچ احساس وظیفه بیشتری نمیکنیم و یا آنکه چه سود؟ و اظهاراتی از این دست. احساس درماندگی سیاسی را در چهره سیاستمداران آشکارا میتوان دید. و چون این وضعیت بارها تکرار شده است گویا آنان به این درماندگی خو گرفتهاند.
منبع : اعتماد آنلاین
بدون دیدگاه