مقدمه ای بر هویت بخشی فرهنگی (بخش سوم)
مهدی مطهرنیا ؛ رئیس اندیشکده آینده اندیشی سیمرغ
باریخ نیوز-
*هویت فرهنگی
هویت یکی از مفاهیم پیچیده و مناقشه برانگیز در علوم انسانی و اجتماعی به شمار می رود شاید از این حیث که نمودهای گوناگون گستره معنایی آن را گسترده تر می سازد. این مفهوم، از “identity”، و خود این دانشواژه از “idem” در زبان لاتین برمی خیزد.
«ای دم» در زبان لاتین به معنای «تشابه و تداوم» آمده است. این معنا می تواند در برگیرنده ی مفاهیم ریاضی “نقظه تشابه و خط” تداوم باشد. این که هویت از جنبه دریچه نگرش مثبت یا ایجابی دربرگیرنده ی نقطه تشابه اولیه و امتداد آن نقطه در میلیون ها نقطه به هم چسبیده در خط تداوم هویتی باشد.
بی شک برای شناخت هویت فرهنگی توجه به رویکردهای متنوع در این حوزه کمک شایانی می کند چه این که هرکدام از این رهیافت ها بخشی از حقیقت این معنا را متجلی ساخته اند؛ روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، الهیات، فلسفه وغیره هرکدام از ظن خود به این پدیده توجه نموده و تعاریف گوناگونی را برآن مبنا ارائه نموده اند.
برای تحلیل پدیده چندوجهی هویت تبیین جهت تحلیل اجتناب ناپذیر است. در این راستا چهارچوب تئوریک موضوع با توجه به زمینه ای که هویت در آن واقع شده مورد توجه قرار می گیرد. این مطلب در پسوندهای هویت که آن را در طیفی از تضییق و توسعه قرار داده، تجلی می یابد. واژه سارهایی مانند هویت فرهنگی که محدوده تحلیل را بر فرهنگ متمرکز نموده و از مفاهیمی چون هویت سیاسی، هویت دینی، هویت ملی وغیره متمایز می شود. البته هرکدام از سطوح هویت با یکدیگر وجوه اشتراک و افتراق دارند. اما، طبعا تدقیق دامنه تحقیق در چنین بستری امکان پذیر خواهد بود.
هویت به عنوان پدیده ای که دامنه آن از خصوصی ترین تجلیات فردی تا عمومی ترین حوزه ه ای اجتماعی را دربرمی گیرد، حاصل دیالکتیک خود و دیگری بوده که در میان طیفی از شبکه معنایی ذهن و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در حرکتی رفت و برگشتی قرار می گیرد و بر این مبنا به نسبتی میان دو سر طیف دست می یابد؛ نسبتی که ثابت نبوده و هر آن ممکن است تغییر کند؛ تغییری که نه تنها از خود « شبکه معنایی»، بلکه از دیگری یعنی «ساختار اجتماعی» نیز ناشی می شود.
پیوند میان فرهنگ و هویت نیز متأثر از همین رابطه دیالکتیکی است تا آنجا که اغلب صاحبنظران برای فرهنگ به واسطه نقش ممتاز آن در نسبت میان خود و دیگری، شأن مستقلی در هویت قائل شده و هویت را نیز پدیده ای فرهنگی قلمداد می کنند. بدین معنا هویت فرهنگی در مقایسه با دیگر سطوح هویت، اهمیت فزاینده ای می یابد. هویت فرهنگی ایرانیان نیز پیوسته در رابطه ای دیالکتیکی میان خود و دیگری بوده که در نهایت آن را در میان مثلث منابع هویتی ایرانی، اسلامی، و غربی قرار داده است؛ بر این اساس می توان متناظر توصیفی هویت فرهنگی ایرانیان را در دو سطح منابع و مؤلفه های هویتی و با سه رویکرد :
o توصیفی
o تجویزی
o ترسیمی
مورد توجه قرار داد. توصیف ، تجویز ، ترسیم هر سه پهلوپدیده ی هم هستند ولی در همین حال از یکدیگر تمایز نیز دارند.
توصیف یعنی آنچه که هست و تجویز یعنی آنچه که باید باشد. غالباً در علوم انسانی به نگاه توصیفی پرداخته میشود و در این نوع نگاه، غلیظترین نگاه از طرف جامعهشناسی است و علوم دیگر مانند علوم پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی بالینی نیز به به نگاه توصیفی نزدیکترند. اما نگاه روانشناسی و به تبع آن نگاه علوم انسانی در حوزه های تبیین کننده و هدایت کننده ی رفتار و کنش انسانی، اعم ازتوصیف و تجویز است؛ یعنی ضمن این که نگاه توصیفی دارند، نگاه تجویزی یعنی نسخه پیچیدن نیز در آن وجود دارد.
ترسیم از تجویز گامی فراتر می گذارد. در نگاه توصیفی معیار ما برای شناسایی، «جامعه» است و به اصطلاح علمی گفته میشود که این نگاه «هنجارمرجع» است. ما میخواهیم نُرم اجتماعی یا هنجار اجتماعی را به دست آوریم و ببینیم که مردم چگونه زندگی میکنند. اما تجویز اصطلاحاً «معیارمرجع» است؛ یعنی از معیارهای خاصی استخراج می شود و با آن سنجیده می شود. خال این که در ترسیم ما هر دو را در ممزوجی معنادار و قابل تعریف با مرجع ازاده و خواست، انگیزه و گرایش فرد یا افراد چامعه در وصعیتی هوشیارانه داریم که در آن آن ها به ترسیم بهترین و بایسته ترین وضعیت اینده خود در بستری دموکراتیک نه تجویزی صرف روی می آورند.
هر کدام از این رویکردها عنوان یادداشت های بعدی برای جهت گیری های کاربردی در مسیر گسترش ارتباطات فرهنگی و باهم بودگی های مورد نیاز ملی، و فراملی در جهان امروز است.